مرتبه دوازدهم

هو


علتش را خوب میدانم...

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

اعترافات

هو


سردرد امانم را بریده، آنقدر که اگر بخواهم حواسم را به آن بدهم بی هیچ زحمتی میتوانم بخاطرش گریه کنم. به مامان میگویم امشب زود میخوابم که فردا صبح زود بیدار شوم، زهی خیال باطل، عادت آدمی با تصمیم ساده ی آنی عوض نمیشود. خروار خروار درس های دکتر ارضی نخوانده باقی مانده و من عین خیالم نیست. کتاب را باز میکنم زل میزنم به دیوار، به گل های فرش. کتابِ آه م را می آورم میگذارم کنار دستم خاطرات کربلا را مرور میکنم. ایمیلم را چک میکنم، استاد تفسیر عوض 14 نمره ام را کرده 14.5. انگار خواسته باشد ریشخندم کند. اگر ادب و حق شاگرد و استادی نبود مینوشتمش استاد جان تعریف سخاوتت را شنیده بودیم، اما امروز تازه بر ما روشن شد. بیخیال میشوم. فکر دوربین های محبوبم باز به سرم افتاده. همان ها که بارها کم کم برایشان پول کنار گذاشته ام و بعد آن پول شده خرج فلان کتاب و الف را مهمان کردن و مشابه این ها. یا با علم به اینکه چند دست لباس نوی استفاده نشده هنوز دارند انتظارم را میکشند یکباره هوس کرده ام پیراهنی را بخرم و تمام. دیجی کالا را باز میکنم، سی هزار تومان گران تر شده. مامان میگوید بی خود دنبال این چیز ها نرو، دردسر است. فیلمش گیر نمی آید. سایت نمایندگی را چک میکنم و مطمئن میشوم که حاج خانم اشتباه میکند. احساس میکنم همین روزها به یکی شان خیلی احتیاج پیدا خواهم کرد. برای آدمی مثل من که از تمام دخترکان به ظاهر مذهبی بزک کرده با چادر کن کن عربی و روسری های ساتن رنگ و وارنگ متنفر است، Canon 600d اصلن گزینه ی مناسبی نیست. من به یکی از همین هندی های زرد رنگ خل مآبانه احتیاج دارم. شاید اعتقاد دارم دوربین خریدن آدم ها هم باید مطابق رفتارشان باشد. برای منی که هنوز در این بحبوحه ی سلفی و عکس با سیب گاز زده رویش نمیشود با گوشی تلفن همراهش عکس ساده ای از گل یا درختی بیندازد چه ضرورتی وجود دارد که این همه هزینه کند برای اینکه به روز به نظر برسد. بماند که افتاده ام روی دنده ی یاس. آنقدر که پایین نوشته ی قلعه کامنت میگذارم دکتری داشتن یک زن هرگز ارزش نیست. و یقین دارم حزب اللهی های فمینیست زمین و زمان را به هم میدوزند تا به من ثابت کنن زن مطبخی هستم که بوی قرمه سبزی میدهد. یا آن یکی دختر فلان حجت الاسلام که خروار خروار ادعایش را با شتر جابجا میکنتد نگاهی احمقانه بیندازد و بگوید چرا مثل مرد ها میمانی؟ تنها به جرم اینکه امضای خادم الحسین حاجی سخت به وجدم آورده.  حواسمان نیست داریم چه گندی میزنیم،

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

به فتح میم، چهارم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
هدی

به فتح میم، سوم

هو


حتی جرئت ندارم به عقب برگردم، و حرفهارا مرور کنم.

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

لولم ملولم لب به لب کن آخری ها را

هو


من آن نیم که حلال از حرام نشناسم

شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام

موافقین ۲ مخالفین ۰
هدی

ندارد

هو


همیشه فکر میکردم حرف زدن یکی از ساده ترین کارهای بشر ه، ولی این چند روز فهمیدم اشتباه میکردم...


درست مثل نفس کشیدن، خوردن، خوابیدن...

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

دوراهی

هو


این فقط یه خوش خیالی ساده ست...

این عدد ها هیچوقت چیزی که من دلم میخواد رو نشون نمیده.

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی
کل قطرة دم بشریانی تهتف باسمک یا حسین

کل قطرة دم بشریانی تهتف باسمک یا حسین

هو


سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات.



#والسلام

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

ندارد

هو


این چهارمین باره که پیام ”عاره” ی فاطمه سادات میرسه. چشمام رو باز میکنم، از بین اعلان ها پاکش میکنم و باز چشمامو میبندم.

سیر سینوسی خوب و بد حالم تبدیل شده به یه تابع لگاریتمی، و دارم با آهنگ قابل ملاحظه ای با سختی ها مواجه میشم.هم خوبه، هم بد. خوبه چون وقتی به نهایتش برسم دیگه بدتری وجود نداره، با یه شیب تقریبن معادل صفر همونطور ادامه میدم. ولی خب، بیرون رفت ازین قضایا هم مهمه...

مغزم از همه ی فکر ها خالی شده،

چشمهامو میبندم.

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

به فتح میم، دوم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
هدی