هو


دراز کشیدی، نه سرت را بلند کردی، نه حرف زدی. فقط مردانه سکوت کردی. کلافه بودی و دل نگران، اگر میتوانستم کاری کنم خیلی خوب میشد؛ اما مگر من چقدر بلد بودم؟ چقدر میتوانستم قوی بنظر برسم؟ نمیدانستم برای آرامش گرفتن چه باید کرد. ساکت شدم. به تو پناه آوردم. با تو همراه شدم. در تو حل شدم. کنار تو آرام گرفتم و مصمم شدم هرچه که پیش آمد...




از یادداشت اول دفتر گل قرمزی