هو

تا خریدار تویی ناله ی مستانه کنیم

سر بازار غمت، گریه چو دیوانه کنیم

ما که از چشمه‌ی فیّاض، گُهر می‌نوشیم

کِی تمنّای وصال لب پیمانه کنیم؟

صحبت از جام بلای تو که آید به میان

ننگ بر ما طلب باده‌ی بیگانه کنیم

ما به جارو زدن خانه‌ی تو محتاجیم

تا ابد فخر بر این خدمت شاهانه کنیم

درد خوش‌تر، اگر از غیر تو درمان خواهیم

خواهشی هست اگر، بر در این خانه کنیم

مجلس روضه‌ی تو روضه‌ی رضوان دل است

وای بر ما که اگر ترک عزاخانه کنیم

تا شبی هم به خرابات دل ما برسی

گریه ها نذر تو و دختر دردانه کنیم

دامن قبله در آغوش کشیده کعبه

بهتر آن است نمازی سوی ویرانه کنیم



یک ساعت هم بیشتر شده که مدام هوس میکنم بنویسم، ”ما به جارو زدن خانه ی تو محتاجیم”... و یادم بیفتد به صبح پیش از اربعین که روبروی ضریح عباست ایستاده بودم، مبهوت، که زائرت آمد جارو به دستم داد...