هو


از قدیم دو تا گردنبد ماهی داشتم، یکی ماهی بنفش نگین داری که بابا همان اوایل نوجوانی برایم سوغاتی آورد، آن یکی را درست خاطرم نیست بس که ندیدمش. باید سرخ باشد، انگار لعاب را طوری داده بودند روی طلا که پولک هایش هم پیدا باشد. هیچوقت وسوسه نشدم هیچکدام را گردنم بیندازم، اما حالا که ماهی بی قواره ی چشم قرمز را پیدا کرده ام، دلخوشم که یک گردنبد ماهی دارم.