۴۹ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

منی که هر بار زمین خوردم گفتم حسین

منی که هر بار زمین خوردم گفتم حسین

هو


چشمم هنوز، میسوزه و درد میکنه. برای دهمین بار بلند میشم میرم تا آشپزخونه، ماگ سفید گل گلی رو پر از آب میکنم، امشب ازون شبهاست که تا خود صبح نه خواب هست نه آرامش. گلستان رو چک میکنم، هیچ نمره ای نیومده. برای اپتیک و کوانتوم یه نفس راحت میکشم.
دارم خفه میشم. پنجره رو باز کردم تا نفس بکشم. هیچ فایده ای نداره. عکس بابای زهرا رو نگاه میکنم. میخنده. نمیدونم این خنده خوبه یا نه. ولی همیشه از پشت اون عینک فتوکرومیک نگاهم میکنه و میخنده. چندبار وسوسه شدم عکسش رو بکنم و دیگه هرگز نبینه دارم چه غلطی میکنم، ولی یادم میاد که این دیدن اصلن به عکس ربطی نداره. بیخیالش میشم.
به سیده زهرا پیام میدم و از ناراحتیم میگم. گفتن، حرف زدن. شنیدن. افعالی که این یک هفته ازشون فراری بودم. همه ی حرفا میمونه. همه ی سوالا. همه ی فکرا. بیخیال همشون میشم...
نمیخوام بیشتر ازین سخت بگذره.




منی که هر بار زمین خوردم گفتم حسین
اسم تو رو بردم گفتم حسین

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی
به فتح میم، یکم

به فتح میم، یکم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
هدی

مرتبه دهم، یازدهم

هو


چیزی نمیگم و همینطور سخت میگذره.

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی
John Coffey

John Coffey

هو


معجزه میکنی،

درد رو میبری...

موافقین ۱ مخالفین ۰
هدی

مختصرجات، نهم

هو


هیچ چیز به اندازه ی این خواب وسط حرفهای تکراری همیشگی، توی این چند روز خوشحال کننده نبود...

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

کوهیان عزیز

هو


یه ارادت خیلی واقعی به دکتر کوهیان دارم. استادیه که دانشجو ازش در عذاب نیست. سخت میگیره. ولی خوب درس میده. منبعش عالیه. امتحانش هم سخته. ولی میشه نوشت. دو بگیرم یا ده، ده بگیرم یا بیست این نظر تغییر نمیکنه. استاد خوب همیشه استاد خوب ه.

حالا درس همین استاد رو تموم نکردم و مطمعنم وقتی خودش تجربی کار ه. غالب سوال ها لیزر ه. ولی بازم جرات نمیکنم سراغ سی صفحه ی لیزر برم. 

خستگی داره اذیتم میکنه...

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

چه حرفا که درونم نگفته میماند

هو


اینکه نمیتونم بنویسم هم یه بیماریه؟

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

ما به جارو زدن خانه تو محتاجیم

هو

تا خریدار تویی ناله ی مستانه کنیم

سر بازار غمت، گریه چو دیوانه کنیم

ما که از چشمه‌ی فیّاض، گُهر می‌نوشیم

کِی تمنّای وصال لب پیمانه کنیم؟

صحبت از جام بلای تو که آید به میان

ننگ بر ما طلب باده‌ی بیگانه کنیم

ما به جارو زدن خانه‌ی تو محتاجیم

تا ابد فخر بر این خدمت شاهانه کنیم

درد خوش‌تر، اگر از غیر تو درمان خواهیم

خواهشی هست اگر، بر در این خانه کنیم

مجلس روضه‌ی تو روضه‌ی رضوان دل است

وای بر ما که اگر ترک عزاخانه کنیم

تا شبی هم به خرابات دل ما برسی

گریه ها نذر تو و دختر دردانه کنیم

دامن قبله در آغوش کشیده کعبه

بهتر آن است نمازی سوی ویرانه کنیم



یک ساعت هم بیشتر شده که مدام هوس میکنم بنویسم، ”ما به جارو زدن خانه ی تو محتاجیم”... و یادم بیفتد به صبح پیش از اربعین که روبروی ضریح عباست ایستاده بودم، مبهوت، که زائرت آمد جارو به دستم داد... 

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

کلافه م

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
هدی

مرتبه هفتم، هشتم، نهم

هو


باشه که یادم بمونه.



موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی