۴۹ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

ندارد

هو


داریم میرسیم به خانه، نهایتش یک دقیقه طول میکشد، میگوید ”شاید سه چهار سالی برم برای مدیریت اونور”. بی آنکه صبر کنم بی رودربایستی میگویم ”اون موقع که ما بچه بودیم و باید میبودی، نبودی. حالا که ما دیگه بزرگ شدیم و عادت کردیم”. ناشیانه حرف را عوض میکند.

چرا هیچوقت برای مدیریت کارها، مشهد نمی روی؟ آن وقت بی هیچ گلایه ای همراهت می آمدم...

موافقین ۱ مخالفین ۰
هدی

به فتح میم، سوم

هو


حتی جرئت ندارم به عقب برگردم، و حرفهارا مرور کنم.

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

به هوای حسین

هو

آخ که دارم دق میکنم
همش هق هق میکنم
یاد سابق میکنم
شب اول حرم...
موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

لولم ملولم لب به لب کن آخری ها را

هو


من آن نیم که حلال از حرام نشناسم

شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام

موافقین ۲ مخالفین ۰
هدی

ندارد

هو


همیشه فکر میکردم حرف زدن یکی از ساده ترین کارهای بشر ه، ولی این چند روز فهمیدم اشتباه میکردم...


درست مثل نفس کشیدن، خوردن، خوابیدن...

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

دوراهی

هو


این فقط یه خوش خیالی ساده ست...

این عدد ها هیچوقت چیزی که من دلم میخواد رو نشون نمیده.

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی
کل قطرة دم بشریانی تهتف باسمک یا حسین

کل قطرة دم بشریانی تهتف باسمک یا حسین

هو


سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات.



#والسلام

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

ندارد

هو


این چهارمین باره که پیام ”عاره” ی فاطمه سادات میرسه. چشمام رو باز میکنم، از بین اعلان ها پاکش میکنم و باز چشمامو میبندم.

سیر سینوسی خوب و بد حالم تبدیل شده به یه تابع لگاریتمی، و دارم با آهنگ قابل ملاحظه ای با سختی ها مواجه میشم.هم خوبه، هم بد. خوبه چون وقتی به نهایتش برسم دیگه بدتری وجود نداره، با یه شیب تقریبن معادل صفر همونطور ادامه میدم. ولی خب، بیرون رفت ازین قضایا هم مهمه...

مغزم از همه ی فکر ها خالی شده،

چشمهامو میبندم.

موافقین ۰ مخالفین ۰
هدی

به فتح میم، دوم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
هدی
روزای بی یاری گفتم حسین

روزای بی یاری گفتم حسین

هو


کی میتونه غیر از تو مرهم غمها باشه...

کی میتونه غیر از تو این همه آقا باشه...



تویی که یه عمره جز بدی ندیدی از من

نگو نگو که دل بریدی از من

نگو که دیگه ناامیدی از من...


منی که یه عمرِ سوختم پای غم تو...


منی که هر بار زمین خوردم گفتم حسین
اسم تو رو بردم گفتم حسین...

هربار زمین خوردم گفتم حسین...



تویی که یه عمره دستمو رها نکردی 
بدم به بدیام نگاه نکردی...
منو از نوکرات سوا نکردی


منی که روزای بی یاری گفتم حسین...

وقت گرفتاری گفتم حسین......


موافقین ۱ مخالفین ۰
هدی